جدول جو
جدول جو

معنی چفته شکل - جستجوی لغت در جدول جو

چفته شکل
(چَ تَ / تِ شَ / شِ)
کج و چوله. کج و معوج. آن کس که اندام و هیکلی ناراست و بیقواره و ناموزون دارد. چفته بالا و چفته پیکر. منحنی شکل:
لنگ و لوک و چفته شکل و بی ادب
سوی او میغیژ و او را میطلب.
مولوی.
رجوع به چفته و چفته بالا و چفته پیکرشود
لغت نامه دهخدا
چفته شکل
آن کس که اندام و هیکل نا راست و بی قواره دارد کج و کوله
تصویری از چفته شکل
تصویر چفته شکل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ تَ / تِ شَ / شِ)
بشکل خفته درآمده. لمیده. درازکشیده. کنایه از بی ادب:
لنگ لوک و خفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
(دِ گُ تَ)
چفتیدن. خمیده شدن. کوژ شدن. منحنی شدن. خم شدن پشت یا قامت:
که من چفته شدم جانا و چون چوگان فروخفتم
گرم بدرود خواهی کرد بهتر رو که من رفتم.
دقیقی (از فرهنگ اسدی).
چون موی شدم لاغر و چون زر شده ام زرد
چون چنگ شدم چفته و چون زیر شدم زار.
فرخی.
شد تیره همچو موی تو روی چوماه تو
شد چفته همچو زلف تو سرو روان تو.
سنائی.
زرد شده ناچشیده شربت عشق
چفته شده ناکشیده فرقت یار.
رشید وطواط.
رجوع به چفته و چفته کردن و چفتیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چفته شدن
تصویر چفته شدن
خمیده شدن منحنی شدن، کوژ پشت گشتن قوز یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که ساق پاهای او از هم فاصله داشته باشد، پاهای ناموزون
فرهنگ گویش مازندرانی